۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

ذهن مرد، آینه ی زن! (آیا نیچه زن ستیز است؟)


_توجه: این مطلب صرفاً بحثی فلسفی (یا علمی یا جامعه شناسی یا غیره!) است و هیچ گونه نیت توهین یا جنسیت گرائی یا زن ستیزی یا ترویج مردسالاری و از این قبیل ابداً مد نظر نبوده و نیست!_ ;-)

((مرد جوانی را به نزد حکيم خردمندی بردند و گفتند: «ببين زنان دارند اين پسر را خراب و فاسد می‌کنند». مرد خردمند سری تکان داد، لبخندی زد و فرياد برآورد که: «اين مردان هستند که زنان را خراب و فاسد می‌کنند! هرنقصی در زنان باشد، مردان بايد تاوانش را بپردازند و آن نقص را در وجود خود اصلاح کنند — زيرا اين مرد است که تصوير زن را برای خود می‌آفريند و زن تنها خود را با اين تصوير منطبق می‌سازد».
يکی از آن ميان گفت: «به زنان بسی خوش‌بينی، تو آنها را خوب نمی‌شناسی!» مرد خردمند جواب داد: «خصلت مرد اراده و خصلت زن فرمان‌پذيری است — در حقيقت اين قانون جنسهاست. آری قانون سختی است برای زن. همه‌ی انسانها در مورد زندگی خود بی‌تقصير و بی‌گناهند، اما بی‌گناهی زن از درجه‌ای بالاتر است: چه کسی نسبت به زن کمی لطف و ملايمت روا می‌دارد؟ کسی در جمع گفت: «لطف و ملايمت لازم نيست! بايد زنان را بهتر تربيت کرد!» خردمند جواب داد: «بايد مردان را بهتر تربيت کرد» و به مرد جوان اشاره کرد که به دنبالش برود ... اما مرد جوان هرگز به دنبالش نرفت.))
نيچه_ حکمت شادان
........................................
آیا این تفکر نیچه زن ستیزی است؟ اگر نیست چقدر به واقعیت نزدیک است؟ تا کجا درست و از کجا نادرست است؟ آیا برداشتی از نظریات نیچه که وی را زن ستیز قلمداد می کند، صرفاً برخوردی غیر علمی و متعصبانه نیست؟ آیا درخور است که با نظرات فلسفی نیچه در همان حوزه و با همان زبان خودش برخورد کرد، یا اینکه از موضعی غیرعلمی بر او تاخت که "نیچه در باب زن، هیچ چیز علمی نمی گوید و فقط اراجیفی زن ستیزانه و از روی عقده گشائی بیان داشته"؟!
اینها سوالاتی است که پیش از هر داوری در مورد نیچه باید از خود پرسید.
پای مباحث "زن در تفکر نیچه" که به میان می آید گوئی همه فراموش می کنند که نیچه یک فیلسوف بوده آن هم فیلسوفی خیلی بزرگ و عمیقاً تاثیرگذار بر زندگی بشر. پس چطور می توان آن قدر سطحی و غیر علمی یا غیر فیلسوفانه به نظرات نیچه در باب زن حمله ور شد؟!
به نظر من نظرات نیچه در مورد زن، تاکنون خیلی مورد بی مهری قرار گرفته، نظراتی که من فکر می کنم اتفاقاً بسیار در مورد زن مهربان است و چقدر که می توانسته ارزش و حقوق زن را به وی بازگرداند، و در نتیجه: چقدر که می توانسته ارزش انسان و زندگی را به آنها بازگرداند!
..........................................................
در مورد این که "زن خود را با تصویری که مرد از او می سازد منطبق می کند" فکر می کنم دلایلی از نظر روانشناختی و فیزیولوژیکی هم می توان آورد:
اگر به انسان به مثابه ی گونه ای از حیوان بنگریم که به هر حال دارای غرایزی است، غریزه ی بقا سبب می شود که همیشه جنس نر به جنس ماده تمایل نشان دهد؛ تقریباً در بین تمام حیوانات؛ خوب، پس جنس ماده (به همان غریزه ی بقا) به طبع برای جذاب بودن و کشاندن نر به سمت خود، باید منطبق بر خواهش ها و امیال جنس نر باشد. این طبیعت است. طبیعت بی گناه است. خوب و بد ندارد. درست و غلط ندارد. طبیعت هر چه هست، هست.
این در روحیات انسان هم وارد شده است. از نظر روانشناسی هم این فرضیه قابل اثبات است. مگر نه اینکه به طور طبیعی این زن است که میل به آراستن و زیباتر کردن خود دارد؟
و مگر نه که این آراستن برای جلب توجه مرد است؟ حالا که زن باید خود را بیاراید چگونه می داند که خود را چگونه باید آرایش کند؟ اینجاست که زن با شناختی که از مرد پیدا کرده است، و یا در واقع با شناختی که از "تصویرِ زن در ذهن مرد" پیدا کرده است، خودش را با آن تصویر(و در واقع فانتزی ذهن مرد) منطبق می کند. این ریشه در ناخود آگاه دارد. غریزه ی بقا و طبیعت اینگونه حکم می کند.
پس دلیل اینکه نیچه مرد را مسبب نقص در زن می داند همین است. چون هر گاه نقصی بوده، ابتدا در تصویرسازی مرد از زن بوده است.
(توجه شود که این موضوع تاریخی و ریشه شناسیک بررسی می شود، این اتفاقات نه بین یک مرد و یک زن، که بین جامعه ی مردان و جامعه ی زنان رخ داده و می دهد. به طوری که شاید تصویر ذهنی یک نسل از مردان، وقتی در جامعه ای تغییر می کند، با فاصله ای زمانی به تغییر در زنان منجر می شود. مباحث کاملا اجتماعی است و نه فردی)

اما در مورد این جمله "خصلت مرد اراده و خصلت زن فرمان‌پذيری است "
اصلا تصور نمی کنم که این جمله ربطی به مسئله ی مردسالاری داشته باشد. این بیشتر یک گزین گویه ی نمادین است. من فکر می کنم که اشاره ی نیچه در اینجا به همان مطلب قبلی است و از این منظر مرد را به طور نمادین با خصلت اراده(و نه فرمانروایی!) توصیف کرده است؛ که در نهان و در ناخودآگاه، اراده ی مرد(:در واقع تصویرسازی مرد از زن)، سبب سازِ شکل گیریِ زن می شود. منظور از فرمان پذیریِ زن هم همین رابطه ی نهان است که: زن با تصویر ذهنی مرد خود را منطبق می کند. نه فرمان برداری از مرد!
اینها صرفاً اصطلاحاتی فلسفی یا روانکاوانه اند.

کما اینکه تصویری که مرد از زن در جامعه ی مرد سالار سنتی ساخته، سبب شده که زن خوار و ذلیل و جورکش شود؛ و همه دیده ایم که چگونه زنانی در پستوی اندرونی ها از مرد و آقای خود راضی بوده اند و چه طبیعی می انگاشته اند زیر دست بودن مردانی حیوان صولت را! این تصویر مرد، زن را و در نهایت مرد را به آن درجه از پستی و فرومایگی کشاند.

نتیجه گیری کلی اینکه:
حالا اگر مرد تصویری از زن در ذهن خود داشته باشد که: زنی آزاد و مستقل و توانا و دارای حقوق باشد؛ پس، زن به شکل این تصویر در می آید و منطبق بر آن می شود.

اگر می بینیم برخی زنان، امروز به شکل فمنیسم و زن محوری به انحراف از خواست حقوق خود فروشده اند، باز هم دلیل اش تصویری بوده که در ذهن برخی مردان شکل گرفته!
گوئی این زنانِ مو کوتاه و کت شلواری قصد دارند دیگر زن نباشند! چرا؟ زیرا می خواهند در اعتراض به اینکه مردانی به زنانی دیگر ظلم کرده اند، یک سری دیگر از مردان را که اتفاقاً بی گناه هم هستند با زن نبودن خود مجازات کنند!
چه بلاهتی! اعجاب انگیز تر از این مرد هائی که فمنیست اند. آنها چه می خواهند؟ مجازات خودشان؟ به چه گناهی؟! هاهاها...

پس به قول نیچه: "بايد مردان را بهتر تربيت کرد"...

"اما مرد جوان هرگز به دنبالش نرفت" !



نوشته‌ی: سیامک

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر